هر چند وقت یکبار خواندن شماره های مجلات قدیمی برای یادآوری اینکه چقدر چیزها تغییر کرده اند، سرگرم کننده است. جلد 10 ژانویه 2005 Sports Illustrated ، مت لینارت، کوارتربک USC را پس از شکست اوکلاهما توسط تروجان ها در مسابقات قهرمانی ملی BCS، 55-19 نشان داد.
در داخل مجله، شبکه F/X که هنوز نوپا بود، به شدت چیزی را تبلیغ می کرد که تصور می کرد نمایش عالی بعدی خود، Tilt است . در نگاهی به فصل فوتبال کالج 2005، انتظار این بود که USC تکرار شود زیرا پیروزی آن در BCS (دومین قهرمانی ملی متوالی) نشان از "ساخت یک سلسله" داشت. تیم برتر SEC در آن زمان، اساساً آلابامای اوایل دهه 2000، تنسی بود. انتظار می رفت که Vols در کنار تگزاس، میشیگان و USC به رقابت بپردازند. در واقع، آلاباما حتی سلسله بعدی SEC در سال 2005 نبود. تصور کنید که اوربان مایر هنوز در یوتا مربی بود و هنوز نتوانسته بود فلوریدا گیتورز را به یک بازی عالی در تمام دوران ها برساند.
نکته قابل توجه در مورد موضوع ذکر شده، آگهی تمام صفحه ای بود که در آن به طرز عجیبی می پرسید: "دختر شما کیست؟" SI در حال جستجو برای مدل های لباس شنا بود. آیا هر خواننده ای می تواند تصور کند که SI امروز چنین تبلیغی را قرار دهد؟ بدون اعتراض بزرگ اجتماعی؟ البته، فرض بر این است که هر کسی متوجه شود. آنچه زمانی یک مجله هفتگی بود، اکنون یک نشریه معمولی است که متأسفانه می تواند نسبت به سال 05 تیراژ بسیار کمتری داشته باشد.
با این حال، فراخوان برای مدل ها گویای آن بود. یا داره میگه به نظر می رسد مردم مدت ها قبل از اینکه اینترنت یک عامل کاملاً مسلط در زندگی ما باشد، افراد دیگر را بر اساس ظاهر آنها قضاوت می کردند. این تنها به این دلیل مهم است که به طور فزایندهای تحت تأثیر افکار عمیقی قرار میگیرد که فیسبوک، اینستاگرام و دیگران باعث شده مردم، بهویژه دختران، نسبت به ظاهر فیزیکی خود حساستر شوند. ظاهراً تمام آن تصاویری که در سایتهای مختلف پیمایش شدهاند، حسادت، خشم، و پیامدهای ناسالم انواع بیاشتهایی و پرخوری عصبی را ایجاد کردهاند.
با این تفاوت که اختلالات خوردن و تصاویر زننده به خوبی پیش از اینترنت وجود داشته است. قبل از اینکه این مجله مجلات را به درجات مختلف در رسانه های دیروز ارائه کند، همان مجلات مملو از تصاویر زیبا بودند. و چند ماده در حال پرخوری و پاکسازی بودند. مربوط؟ حدس نه، اما چه کسی می داند؟ آنچه ما می دانیم این است که زندگی همانطور که می دانیم پیشرفت کرده است. هیچ فروپاشی اجتماعی انبوهی رخ نداد، و همچنین دانشگاهها و محوطههای دبیرستان از زنانی که به خاطر عادتی که به سختی از بین میرفتند در بیمارستان بستری شده بودند، خالی نشدند.
که ما را به سیاست و اینترنت می برد. به گفته پیتر والیسون، یکی از همکاران ارشد AEI، فیس بوک و سایر رسانه های اجتماعی از «الگوریتم هایی» استفاده می کنند که «در سیستم هایشان تعبیه شده است تا علایق خاص بینندگان خود را کشف کنند. این به آنها امکان میدهد نه تنها تبلیغات را بر اساس علایق بیننده شخصیسازی کنند، بلکه اطلاعاتی را نیز ارائه دهند که توجه بینندگان را برای مدت طولانی در حین ارائه تبلیغات جلب کند.» چگونه یک نهاد ارائه دهنده خدمات رایگان به نیازهای کاربرانش پاسخ می دهد! برای شرمندگی!
با این تفاوت که متفکر متمایل به بازار آزاد در والیسون معتقد است. فیسبوک بد عمل میکند، و غول رسانههای اجتماعی در تأمین نیازهای ما، بیشتر از آنچه که ما «از زمان جنگ داخلی» تقسیم شدهایم، ایالات متحده را به عنوان یک ملت تقسیم میکند. والیسون به دنبال قانونی است که «استفاده از الگوریتمهایی را که منافع کاربران رسانههای اجتماعی را شناسایی و تقویت میکنند، ممنوع کند». به نظر میرسد چپ میخواهد ثروتمندان را با وادار کردن آنها به پرداخت «سهم منصفانه» مالیاتها خنثی کند، در حالی که اعضای راست میخواهند با محدود کردن تواناییشان در برآوردن نیازهای مشتریان، همین موضوع را خنثی کنند.
والیسون تنها نیست. هر دو طرف شکاف ایدئولوژیک به طور فزاینده ای توسط فیس بوک و دیگران قربانی می شوند. در مکالمه اخیر نیویورک تایمز بین برت استفنز نویسنده راستمرکز و گیل کالینز از چپمرکز، کالینز با ابراز تأسف استفنز درباره تأثیر ادعایی فیسبوک بر افکار سیاسی موافقت کرد. استفنز گفت که او «افراد الگوریتم فیس بوک را به خاطر تسریع نزول ملی ما به مجموعه ای از اتاق های پژواک خودکفا، خودتقویت کننده و متنفر از طرفین سرزنش می کند».
بله، ظاهراً قبل از فیسبوک، توییتر (استیونز میگوید جک دورسی «عمل فکر کردن را به عمل غرغر کردن» کاهش داده است) و دیگر ابزارهای اینترنت، ایالات متحده پر از افراد بسیار عاقلتر و با افکار مخالف بود که درگیر بودند. در بحث عمیقی که شامل بیان ایده هایی بود که فراتر از 280 کاراکتر بود. احتمالا در استارباکس، نیویورک تایمز خوانندگان صفحه سرمقاله توزیع به وال استریت ژورنال سرمقاله خواندن مشتریان افکار از کالینز، نیک کریستف و پل کروگمن، فقط برای خوانندگان بار به بلعیدن افکار هولمن جنکینز، مریم گزارشات او گردی برعلیه بودند، و بله، برت استفنز، سردبیر سابق مجله.
موضوع این است که استفنز به خوبی میداند که گفتمان قبل از اینترنت چندان مدنی نبود. او همچنین میداند که نالههای امروزی درباره تقسیمبندی اجتماعی در راستای خطوط سیاسی، شبیه نالههای گذشتهای است که قبل از اینترنت بیان شده بود. تنها تفاوت قبلی این بود که اتاقهای پژواک ادعایی مملو از افرادی بود که ظاهراً نظراتشان در مقابل توئیتها و پستهای امروزی با «گزیدههای صوتی» سریع (آنها را به خاطر دارید؟) شکل داده بود.
مطمئن باشید که "افراد الگوریتم" در فیس بوک که گفته می شود قادر به تغییر "مکالمه ملی" (کالینز) هستند، برای مدت طولانی قادر به انجام کارهای زیادی نخواهند بود. به نظر می رسد تنها کسی که این را می داند مارک زاکربرگ موسس فیس بوک است. سرمایهگذاری دهها میلیاردی او در آیندهای کاملاً متفاوت (متا) برای خلقتش، گواه این است.
زاکربرگ به خوبی میداند که آنچه امروز در اقتصاد پویا، یعنی اقتصاد ایالات متحده، غالب است، فردا تقریباً به طور قطع تسلط نخواهد داشت. پس از آن، آنچه در پیش است (آیا حتی به آن "رسانه های اجتماعی" می گویند؟) قطعاً به عنوان عامل ایجاد برخی تقسیمات ملی مورد سرزنش قرار می گیرد که گویی این تقسیم چیز جدیدی است. جز اینکه اینطور نیست
بهتر از آن، رسانه ها هرگز دلیل این تقسیم بندی در وهله اول نبودند. احتمالاً عامل واقعی تر، عدم تمایل طولانی مدت سیاستمداران ملی به شنا در مسیرهای باریک قانون اساسی خود بوده است. به عبارت دیگر، سیاستمداران ملی هر چه بیشتر برای ما "انجام دهند"، ما را بیشتر از هم جدا می کنند. فیس بوک، توییتر یا اینستاگرام نیست، بلکه این است که آمریکایی ها بسیار باهوش تر از آن چیزی هستند که کارشناسان می دانند. و آنها دوست ندارند سیاستمداران ملی برای آنها انتخاب های محلی انجام دهند. فیس بوک و دیگران جایی هستند که آنها این حقیقت را بیان می کنند.
