کولمن دومینگو در نقش ویکتور استرند – از مردگان متحرک بترس
میخواهم مرا مانند یکی از دختران فرانسوی خود بکشی.»
~ ویکتور استرند، از مردگان متحرک بترس
این را برای اپیزود یکشنبه شب Fear The Walking Dead می گویم: این بدترین قسمت فصل 7 نبود. تا اینجای کار به نظر می رسد این فصل سعی دارد هر هفته خود را با اپیزودهای بدتر و مضحک تر از اپیزودهایی که در آن قرار دارد، بالا ببرد. قبل آمد این روند را شکست.
اما این با ستایش ضعیف لعنتی است. در حالی که این به بدی اکثر فصلهای این فصل نبود، هنوز هم Fear The Walking Dead و هر آنچه که مستلزم آن است است.
راستش من گاهی اوقات با این نمایش کمی گیج می شوم. لحظات آغازین «پرتره» نسبتاً زیبا فیلمبرداری شده است. در دستگاه پخش موسیقی کلاسیک در حال پخش است. استرند در حالی که یکی از هنرمندان ساکن جامعه اش پرتره خود را نقاشی می کند، نشسته است. چیزهای فنی واقعی در اینجا بسیار خوب است به خصوص در مقایسه با برخی از قسمتهای این فصل (با مه زرد رادیواکتیو جعلی و مجموعههای ظاهری جعلی و عکسهای وحشتناک ماسک گاز با چشم و غیره).
این نوشتن است، یک بار دیگر، که بسیار تحریک کننده است. فراتر از مضحک محض این که استرند این جامعه را – پس از یک حمله اتمی – تنها در چند ماه گرد هم آورد، که شامل رنگ روغن، بوم، ضبط و پخش کننده های ضبط، و سربازان و پیروان شدیدا وفادار است، این فقط تلاش دیگری است برای باهوش ظاهر شدن نه هوشمندی واقعی، توجه داشته باشید، فقط روکش.
اپیزود با مونولوگ استرند با هنرمندی که او را نقاشی می کند آغاز می شود. او به اسکار وایلد اشاره می کند و اشاره می کند که وایلد گفته است که هر پرتره ای که با احساس نقاشی شود در واقع پرتره ای از هنرمند است.
من یک پرتره از تو نمی خواهم، من یک پرتره از خودم می خواهم. میتونی انجامش بدی؟" او می گوید. "منظورم چیزی نیست که شما می بینید، بلکه منظورم این است که من چه کسی هستم. چیزی که من ساخته ام میخواهم آنچه را که من میبینم، نقاشی کنی.»
این کاریکاتور ویکتور استرند است. درست مثل او که یک قاتل را برای کشتن یک خانواده بیگناه استخدام می کند، تمام هدف استرند را از دست می دهد. تمام این مزخرفات دیکتاتوری قلع و قمع، یک کارگردانی عجیب برای این شخصیت است. بله، او همیشه کمی طرفدار ملودراماتیک بود. نحوه صحبت او همیشه کمی بزرگتر از زندگی بوده است، اما انگیزه های او تقریباً همیشه قابل درک بود.
او خودخواه است، دائماً در جنگ بین دوست و متحد یارانش است و به دنبال شماره یک است. این مبارزه استرند از ابتدا بوده است. او به مردم کمک می کند، اما نه اگر او را به خطر بیندازد. او همیشه یک برنامه پشتیبان دارد. و او حاضر است برای نجات پوست خود به مردم خیانت کند.
چیزی که او نیست، مردی است که لباس نظامی می پوشد و جملاتی مانند آن بالا می گوید. او قاتل بچه ها نیست او هرگز علاقه ای به رهبری یک جامعه نداشته است و نوع وفاداری را که ما در جامعه کنونی خود می بینیم القا نمی کند – وفاداری کور و جزمی به "رهبری" که حداکثر برای مدتی مسئولیت جامعه برج را بر عهده داشته است. چند ماه.
پس از سخنرانی پرتره کوچک خود، از بازماندگانی که به دنبال ورود به برج هستند، تماس می گیرد، و همه آنها را برمی گرداند. بعداً متوجه شدیم که این تماسهای جعلی از سوی گروهی از لاشخورها بوده است که در مورد هویت واقعی خود دروغ گفتهاند تا بتوانند وارد برج شوند، ظاهراً فقط به این دلیل که یک مکان امن برای اقامت یا چیزی میخواستند.
مورگان همچنین با بچه مو ظاهر میشود (حدس میزنم بقیه در زیردریایی ماندهاند، زیرا قرار گرفتن در زمین صفر بسیار منطقی است!) مو ظاهراً بیمار است و مورگان میخواهد جون به او نگاه کند.
وقتی استرند پرتره خود را می بیند عصبانی می شود. دقیقاً شبیه او است، اما "او من را نمی بیند، هیچ کس نمی بیند" واکنش تحقیر آمیز او است. ظاهرا او انتظار داشت که هنرمند ذهنش را بخواند. او به پشت بام می رود و نقاشی را به سمت زامبی های زیر می اندازد. او همچنین تسلیم می شود و به مورگان اجازه می دهد تا با نوزاد برای دیدن ژوئن وارد شود.
بیبی مو
ژوئن مشخص می کند که مو عفونت دارد، اما البته برج استرند مملو از تجهیزات پزشکی است زیرا او یک رهبر جادویی با پیشاهنگان جادویی است که می توانند به طور جادویی هر چیزی و هر چیزی را که شما احتمالاً به آن نیاز دارید، علیرغم همه شانس ها و یک دهه آخرالزمان زامبی ها پیدا کنید.
اما کمکی به استرند وجود دارد. او میخواهد مورگان با کمک به او در یک مأموریت موافقت کند، جزییات آن را نمیتواند بازگو کند زیرا هنوز نمیتوان به مورگان اعتماد کرد. او تا زمانی که ماموریت ها کامل نشده باشد، اجازه ندارد مو را با خود بازگرداند. مورگان با اکراه موافقت می کند.
درست در همان لحظه، یک زامبی به پنجره بلند مرتبه برخورد می کند، سپس یکی دیگر، این یکی از شیشه می کوبد. این یک کمین است! در پایین، لاشخورهایی که قبلاً سعی کردند استرند را فریب دهند، به نوعی یک تربوشت در اختیار دارند. آنها از سلاح جنگ محاصره برای پرتاب زامبی ها به داخل ساختمان استفاده می کنند. آنها به استرند میگویند که چندین زامبی با تکههایی از کلاهک هستهای بستهاند که اگر اجازه ورود به آنها را نداشته باشند، شروع به ارسال آنها میکنند.
خوانندگان عزیز در اینجا به من کمک کنید: آیا واقعاً می توانید تکه هایی از کلاهک هسته ای را بردارید، آنها را جدا کنید و از آنها به عنوان مواد منفجره استفاده کنید؟ من نمی توانم تصور کنم که کلاهک هسته ای چگونه کار می کند. این مانند مواد منفجره پلاستیکی نیست که بتوانید آن را با دست قالب بزنید. این یک سلاح بسیار فنی است. من فکر نمیکنم که این روش کار کند، اگرچه اعتراف میکنم که اطلاعات زیادی در مورد تسلیحات هستهای ندارم.
در هر صورت، به نظر می رسد که این مهاجمان فقط برای اینکه اجازه ورود پیدا کنند، حمله می کنند، که عجیب است. چه اتفاقی میافتد وقتی وارد جامعهای شوید که به زامبیها شلیک کرده و ساکنان آنجا را میکشید و زخمی میکنید؟ این یک انگیزه احمقانه و در کل یک صحنه عمیقا احمقانه است.
این موضوع بدتر از این است که جان دوری پدر، تیرانداز تیزبین، به جای اینکه به سادگی افراد تیراندازی را که می توانست به راحتی مدیریت کند، انتخاب کند، در عوض منتظر می ماند و اجازه می دهد زامبی های بیشتری به سمت آنها پرتاب شوند. بهانه این است که او می تواند بمب ها را منفجر کند، اما این به سادگی با بیرون کشیدن افراد بد، مشکل آنها را حل می کند. چگونه می توان از برج استرند اینقدر ضعیف دفاع کرد؟
اما همه چیز از اینجا در خیابان احمقانه ادامه دارد. مورگان استرند را متقاعد میکند که به او اجازه دهد گریس رادیویی کند، اما میدانیم که استرند به مردم اجازه نمیدهد از واکی تاکی در برج استفاده کنند تا موقعیت مکانی خود را پخش نکنند. این از مردی است که یک فانوس دریایی غول پیکر بر روی پشت بام قرار داده است. خوب، نویسندگان FTWD. باشه.
وقتی مورگان به اسلحهخانه و رادیو گریس میرسد، از نبرد بعدی میگذریم، اما میتوان گفت که او و دیگران ظاهر شدند و به افراد بد شلیک کردند. اما آیا آنها نگران این نبودند که تیراندازی به افراد بد، نیمی از پارکینگ را منفجر کند؟ وقتی افراد جان و استرند می توانستند آنها را از پشت بام ببرند، چرا گریس باید این کار را انجام می داد؟ بارگیری و شلیک یک تربوشت زمان زیادی می برد. آنها میتوانستند در کوتاهمدت در آن جنگ پیروز شوند.
هیچ کدوم معنی نداره
کولمن دومینگو در نقش ویکتور استرند
اما بیایید به رانندگی در خیابان احمق در شهر بد نوشتن ادامه دهیم تا شاید بدترین چیز در مورد این اپیزود بسیار بد را ببینیم: استرند مسموم می شود و شروع به داد و بیداد و هیاهو در مورد یک خائن می کند. در نهایت متوجه می شویم که مسموم کننده کیست: خود مورگان جونز.
متاسفم، هر قدر که این روزها مورگان را تحقیر می کنم، او یک مسموم کننده نیست. او هرگز کاری به این حیله گری و زیر دستی انجام نمی داد. نه به این دلیل که دیگر نمی کشد – او این مزخرفات را کنار گذاشته است – بلکه به این دلیل که وقتی می کشد این آخرین راه حل است، تقریباً همیشه دفاع از خود، و همیشه رو در رو. او ممکن است استرند را بکشد، اما این کار را صادقانه انجام خواهد داد. Poison آنقدر خارج از چرخخانه مورگان است که حتی خندهدار هم نیست. این حتی بیشتر از اینکه کشته شدن آن خانواده خیانت به شخصیت استرند باشد، خیانت به شخصیت مورگان است.
البته، زمانی که استرند متوجه شد قصد دارد مورگان را از پشت بام پرت کند، که برای همه ما آرامش بزرگی خواهد بود. اما چیزی که استرند روی آن حساب نکرد، زره آدامانتیومی مورگان بود. برای نفوذ Strand بسیار قوی است. درست زمانی که قرار است مورگان را به دریا بیاندازد، گریس تماس می گیرد.
او به استرند می گوید که برخی از زامبی های هسته ای وارد انبوهی از زیر ساختمان شدند و او حاضر است در ازای جان مورگان، قبل از انفجار آنها را متوقف کند. ظاهرا به او اجازه ورود داده خواهد شد اما او باید بیرون برود. من در جزئیات کمی مبهم هستم، اما فیلمنامه هم همینطور است.
بنابراین مورگان تبعید میشود و با دوایت و شری، بدترین زوج قدرتمند تلویزیون، و صاحب آنها از Scavengers برخورد میکند. آنها مورگان را به اردوگاه کاملاً مزخرف خود برمیگردانند (به طور جدی آیا برج دیگری در اطراف جایی وجود ندارد که بتوانند از آن استفاده کنند؟) جایی که او را به رهبر خود معرفی میکنند.
معلوم است که آلیشیا است. وقتی مورگان را با گفتن «او» تصحیح کردند، شکی در آن وجود نداشت. بنابراین بله، هفت اپیزود در پایان و درست در پایان اولین باری است که ما یک آلیشا دبنام-کری را در تمام فصل دریافت می کنیم. من متوجه نشدم.
به نظر می رسد آلیسیا راه مورگان را دنبال کرده است، و جامعه ای عمدتاً وحشتناک را راه اندازی کرده است که در چادرها راه می افتند که در آن تنها می توانید نقاب خود را بردارید اگر "باد در جهت درست می وزد" (اکنون به من شلیک کنید) نه اینکه در پناهگاه بمانید. آنها قبلاً در آنجا بودند که وقتی استرند از آن بازدید کرد کاملاً امن به نظر می رسید. یا، من نمی دانم، چیزی غیر از یک کمپ چادری.
کولمن دومینگو در نقش ویکتور استرند، لنی جیمز در نقش مورگان جونز
در این مرحله برخی از زامبی های هسته ای ظاهر می شوند زیرا، هی، تصادفی! مورگان سعی میکند به افراد آلیشیا بگوید که به سمت این سه زامبی شلیک نکنند، اما آنها سلاحهای خودکار خود را در یک دیوانگی وحشتزده تخلیه میکنند، زیرا مطمئناً بازماندگان کهنهسرسخت آخرالزمان اینگونه عمل میکنند. و آره، گلوله و همه اینها. او باید به جای استدلال کردن، یک واکی تاکی به سمت آنها پرتاب می کرد.
البته زامبی ها منفجر می شوند و غباری از خون و تشعشع بر روی کمپ فرود می آید. "فرار کن!" مورگان فریاد می زند و همه همین کار را می کنند.
در بازگشت به برج، استرند به پرتره خود خیره شده است. او آن را از گروه زامبی ها بیرون آورده و روی دیوار نصب کرده است. او اکنون آن را بیشتر دوست دارد، پاره شده و خون آلود. حدس میزنم او خودش را اینگونه میبیند. چقدر شاعرانه
او می گوید: «بچه را برای من بیاور. "من می خواهم با او وقت بگذرانم."
پسرش میگوید: «نمیدانستم تو بچهها را دوست داری.
استرند به طرز شومی میگوید: «او باید زمانی به پدر جدیدش عادت کند. این در واقع بسیار تاریک و پیچیده است و از برخی جهات، بیشتر از آن چیزی است که من از ویکتور انتظار دارم. با این حال، این باید صحنه پایانی باشد. ملاقات آلیشیا/مورگان باید ابتدا برگزار میشد، سپس با نقاشی به استرند بریده میشد و به درخواست نوزاد پایان میداد، با نمای نزدیک صورتش در حالی که به خرابههای پرتره خیره میشد.
همه گفتهها، بدترین اپیزود نیست، اما هنوز هم بسیار بد است، پر از انتخابهای شخصیتی بیمعنا و سرعتهای عجیب. افکار پراکنده:
چی فکر کردی؟ در توییتر و فیس بوک به من اطلاع دهید.
PS با عرض پوزش برای بررسی دیر. تعطیلات آخر هفته و برخی مسائل شخصی، من را به سمت بسیاری از کارهای کاری بازگرداند، زیرا سال 2021 همچنان از لگد زدن به همه ما در حالی که ما در حال افت هستیم لذت می برد. اوقات خوش! در اینجا بررسی ویدیوی من است :
من را در توییتر و فیس بوک دنبال کنید. می توانید از کار من در Patreon حمایت کنید و برای خبرنامه من در Substack ثبت نام کنید . در کانال یوتیوب من در اینجا مشترک شوید .