شاید به خاطر ماسکها، شاید از دست دادن تماس انسانی باشد، اما در طول مسیر، انواع «بازار آزاد» کارتدار فراموش کردند که قبلاً در مورد نحوه مصرف کالاها و خدمات ما میدانستند. برخلاف آنچه که گله متمرکز بر تقاضای جان مینارد کینز باور داشت، چیزی به نام کمبود «تقاضا» یا «تقاضای ناکافی» وجود ندارد. فقط کمبود تولید وجود دارد. ما تولید می کنیم تا به دست بیاوریم . تقاضا پیامد مستقیم تولید است.
در تلاش برای شفافسازی جایی که در حال حاضر بسیار کم است، مفید است که به خوانندگان یادآوری کنیم که ما برای «پول» تولید میکنیم، اما چیزی که واقعاً برای آن تولید میکنیم این است که با چه پولی میتوان مبادله کرد. تقاضا چیزی است که پس از عرضه ما اتفاق می افتد.
برخی از ما آنقدر تولید می کنیم که پس از ارضای تمام خواسته هایمان، «پول» اضافی برایمان باقی می ماند. سناریوی قبلی کینزیها را به وحشت میاندازد، که فقط یادآوری میکند که دین کینزی چقدر پست است. کینزیها از پسانداز میترسند، با این تفاوت که هیچ کارآفرین، کسبوکار و شغلی بدون پسانداز وجود ندارد. بدون دقت، همه ما در غارها زندگی می کنیم. پس انداز محرک نهایی اقتصادی نیست. بلکه محرک اقتصادی هستند. بدون صرفه جویی، همه پیشرفت ها متوقف می شود.
با این حال، پاراگراف بالا واقعاً داستان کامل گیج شدن دیدگاه کینزی را بیان نمی کند. دینداران پس انداز را دوست ندارند زیرا در جهان آنها پس انداز به معنای خرج نکردن است، به این معنی که ظاهرا پس انداز تقاضا را کاهش می دهد. در واقع، هیچ عمل پساندازی از تقاضا کم نمیکند. که بیانیه ای کاملاً بدیهی است.
وقتی خرج نمی کنیم اینطور نیست که دلارها را انبار کنیم. در عوض، آنها را در بانکها یا با واسطههای مالی دیگر که پول را از ما «اجاره» میکنند، نگهداری میکنیم. همانطور که در آنها نرخ بهره برای پس انداز ما به ما می پردازند تا بتوانند پس انداز ما (دسترسی به منابع ما) را به کسانی که نیازهای مصرفی یا تولید فوری دارند قرض دهند. آنچه ما خرج نمی کنیم به همان اندازه که ظرفیت ما برای تقاضای کالاها و خدمات به دیگران منتقل می شود از بین نمی رود. برای کسانی که به آن نیاز دارند، ترس کینزی از پس انداز در سطوح بسیار بی اساس است که قابل شمارش نیست.
که ما را به بحث تورمی می رساند که ظاهراً نقطه پایانی ندارد. کینزیها مانند گرگ آیپ، ستوننویس حساب سرمایه وال استریت ژورنال، معتقدند تورمی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم، ناشی از عدم تطابق عرضه و تقاضا است. به نقل از Ip، "این تورم ناشی از تعامل تقاضای تورم شده توسط محرک ها با عرضه است که به دلیل تنگناها و کمبودها محدود شده است." خب، البته Ip این را باور دارد. او که یک کینزی کامل است، معتقد است که ثروت خرج نشده بیکار است. Ip که مجذوب دیدگاهی غیرواقعی است، بدون تعجب بر این باور است که توزیع مجدد ثروت خرج نشده تقاضا را تحریک خواهد کرد. به طور معمول Ip چنین سناریویی را تشویق می کند، اما برای قفل ها که عرضه را محدود می کند. برای Ip، منشأ آنچه برخی تورم را میدانند واضح است.
جایی که عجیب می شود این است که انواع بازار آزاد بیشتر و بیشتر از دیدگاه Ip استقبال می کنند. در نامه ای به سردبیر منتشر شده در وال استریت ژورنال ، فریدمانیت، معاون سابق رئیس فدرال رزرو (سنت لوئیس) دن تورنتون، افزایش قیمت ها را به دلیل "قانون مراقبت" که به "افراد و مشاغل تریلیون ها" برای خرج کردن می داد، مقصر دانست. تورنتون Ip را به منشأ تورم هدایت می کند، حتی اگر تورنتون به طور کلی با جمعیت بازار آزاد همراه باشد. پس از آن، بسیار جالب است که صفحات سرمقاله محافظهکار در حال ایجاد یک مورد تورمی مشابه تورنتون با این ادعا هستند که اغلب مضروب شدهاند مبنی بر اینکه توزیع مجدد ثروت توسط طبقه سیاسی منجر به «تقاضای مازاد» شده است.
با این تفاوت که چیزی به نام «تقاضای مازاد» وجود ندارد. حقیقت قبلی مدتهاست که بالاترین اعتقاد اقتصادی در میان اعضای جناح راست بوده است که غالباً در نتیجه آموزش طرفهای عرضه به دیدگاههای اقتصادی خود میرسند. همانطور که طرفهای عرضه به خوبی میدانند، تمام تقاضا از طریق عرضه پیش میرود، و از آنجایی که مورد دوم یک اقتصاد ساده است، نظرات Ip و Thornton بلافاصله بیاعتبار میشوند. با دلیل موجه به طور ضمنی در تفکرات Ip و Thornton این است که توزیع مجدد سیاسی ثروت تقاضای جدیدی ایجاد کرد، اما این غیرممکن است. همانطور که به خوبی شناخته شده و درک شده است، آنچه که خرج نمی شود به سختی از تقاضا کم می شود. ثروت مصرف نشده صرفاً جابجا می شود.
چرا قیمت های بالاتر؟ این نمی تواند یک مفهوم تقاضا باشد مگر به این معنا که تقاضای مصرف کننده در حال تحول پس از قرنطینه منجر به کمبود عرضه شده است. شاید اینطور باشد. این رقم نشان می دهد که آمریکایی ها در بحبوحه سلب آزادی ملی، مصرف انواع محصولات و خدمات را متوقف کردند. این ممکن است منجر به کاهش عرضه کالا و خدمات و افزایش قیمتها در کوتاهمدت شود، اما چنین سناریویی تورمزا نخواهد بود. تصور کنید که قیمت ها در یک اقتصاد بازار به لطف تغییر ذائقه مصرف کننده همیشه افزایش و کاهش می یابد.
نکته اصلی این است که کاهش عرضه به لطف قرنطینه یک رویداد تورمی نخواهد بود. کاهش عرضه با توجه به توصیف خود سیگنالی از کاهش تقاضا خواهد بود.
همه اینها سوالی را در مورد قیمت های بالاتر ایجاد می کند. بدون شک آنها برای بسیاری از کالاها و خدمات بالاتر هستند، اما این نیز نوعی بیانیه بدیهی است. به این دلیل است که همه کالاها و خدمات نتیجه همکاری جهانی بین میلیاردها کارگر درگیر در تریلیون ها ترتیبات تجاری مختلف است. یا حداقل تا زمان قرنطینه بودند.
سپس وحشت سیاسی به درجات مختلف، تریلیون ها نمونه از همکاری تجاری جهانی را از هم پاشید. اینکه قیمتها پس از چنین وحشت نادرستی بالاتر میروند، واقعاً بیانیه نهایی واضح است. واقعاً انتظار داشتیم پس از قرنطینه چه اتفاقی برای هزینه تولید بیفتد؟
در هر صورت، ما باید تعجب کنیم که قیمت ها پس از کاری که سیاستمداران وحشت زده انجام دادند، بالاتر نیست. برای اطلاعات بیشتر در مورد ناتوانی آنها، کتاب من وقتی سیاستمداران وحشت کردند را در نظر بگیرید. نکته اصلی این است که آنچه امروز داریم تورم نیست. نامیدن آن چیزی که نیست به معنای بازتعریف تورم است، اما همچنین به معنای کنار گذاشتن سیاستمداران به خاطر اشتباهاتشان است. نه ممنون. در اینجا امیدواریم که جمعیت بازار آزاد در نهایت به این دیدگاه مهاجرت کنند. قفل ها اتفاق افتاد قیمت ها بالاتر است. پایان داستان.
